امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1423

1. کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندارم

2. ولی به تیغ کشی به که تاب ناز ندارم

3. چه روز بود که پیچید نقش زلف تو بر من

4. که عمر رفت و خلاص از شب دراز ندارم

5. چنان به روز بد خود خوشم به دولت عشقت

6. که سوی روز نکوی کسان نیاز ندارم

7. بیار ساقی و در ده به ما صلای خرابی

8. که بیش ازین سر این عقل حیله ساز ندارم

9. مرا ز مسجد معذور دار، خواجه مؤذن

10. که من ز شاهد و می فرصت نماز ندارم

11. چو بت پرست دلم شد چنان که باز نیامد

12. به هر صفت که بود، گو «بباش » باز ندارم

13. چسان رود غم خسرو در پی کشتن

14. ز دیگری سخنی نیز دلنواز ندارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ساقیا آمدن عید مبارک بادت
* وان مواعید که کردی مرواد از یادت
شعر کامل
حافظ
* از حجاب حسن شرم آلوده لیلی هنوز
* بید مجنون سر به زیر انداختن بار آورد
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر خدای نباشد ز بنده‌ای خشنود
* شفاعت همه پیغمبران ندارد سود
شعر کامل
سعدی