امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1433

1. برونم از دل پر خون نمی شوی، چه کنم؟

2. ز جان سوخته بیرون نمی شوی، چه کنم؟

3. تویی به حسن چو لیلی، ولیک هیچ شبی

4. انیس خاطر مجنون نمی شوی، چه کنم؟

5. به یک فسون که بگردی، در آمدی به دلم

6. کنون ز دل به صد افسون نمی شوی، چه کنم؟

7. هزار قصه نوشتم ز خون دل بر تو

8. تو هیچ بر سر مضمون نمی شوی چه کنم

9. به جان تو که فراموش نیستی نفسی

10. اگر چه می شدی، اکنون نمی شوی، چه کنم؟

11. ز دیده رفتن این خونم، آخر از جایی ست

12. ولی تو آگه ازین خون نمی شوی، چه کنم؟

13. مگو به طعن که خسرو مکن فراموشم

14. کنم اگر بشوی، چون نمی شوی چه کنم؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
* کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
شعر کامل
حافظ
* دیگر به کجا می‌رود این سرو خرامان
* چندین دل صاحب نظرش دست به دامان
شعر کامل
سعدی
* دل به آن غمزۀ خون ریز کشد جامی را
* صید را چون اجل آید سوی صیّاد رود
شعر کامل
جامی