غزل شمارهٔ 1439
1. من آن نیم که به عمر از وفای خود بروم
2. ز آستانت به حسن رضای خود بروم
3. منم فتاده به خاکی و هر زمان چون باد
4. گذر کنی به سر من ز جای خود بروم
5. به راه بی سر و پا می روم که آب دو چشم
6. رها نمی کندم تا به پای خود بروم
7. چنان ضعیف شدم، گر دعای وصل کنم
8. ز آه خود به فلک با دعای خود بروم
9. مرا جهان بلا بر سر است و می خواهم
10. که سر نهم، ز جهان با بلای خود بروم
11. به دست بوس خیال تو گر شود ممکن
12. درون دیده صورت نمای خود بروم
13. در انتظار وصالت ز دست شد خسرو
14. دلت نشد که به سوی گدای خود بروم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده