امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1441

1. شکست پشت من از بار غم، چه چاره کنم؟

2. ز غصه چند خورم خون خویش و دم نزنم

3. به تیغ هجر دل من هزار پاره شده ست

4. عجب نباشد، اگر خون برآید از دهنم

5. ز بس که سینه خراشم چو گل ز دست فراق

6. چو لاله غرقه خون است چاک پیرهنم

7. ز بعد مردنم ار سوز دل چنین باشد

8. بسوز از تب هجر تو در لحد کفنم

9. از آن دمی که دلم شد به صحبتت مایل

10. نماند میل به بالای سرو و نارونم

11. حدیث باغ چه گویم که با خیال رخت

12. نمی کشد دل غمگین به لاله و سمنم

13. بیا که بی تو به جانم ز محنت خسرو

14. به لطف خویش رهان از عذاب خویشتنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد
* برگیر و دهل می‌زن کان ماه پدید آمد
شعر کامل
مولوی
* سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت
* حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را
شعر کامل
سعدی
* ای بی نشان محض نشان از که جویمت
* گم گشت در تو هر دو جهان از که جویمت
شعر کامل
عطار