امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 147

1. دل مسکین من در بند مانده ست

2. اسیر یار شکر خند مانده ست

3. نماند اندر دل من درد را جای

4. مده پندم نه جای پند مانده ست

5. نصیحت گوی من، لختی دعا گوی

6. که یک بیچاره ای در بند مانده ست

7. به جان پیوند کردم عاشقی را

8. کنون جان رفت و آن پیوند مانده ست

9. من امشب باری از دوری بمردم

10. هنوز، ای پاسبان، شب چند مانده ست

11. رهاوی ساز کن، ای مطرب صبح

12. که مطرب هم به زیر افگند مانده ست

13. بتا، از در مران بیچاره ای را

14. که در کوی تو حاجتمند مانده ست

15. به می سوگند خوردم جرعه ای بخش

16. که ما را در گلو سوگند مانده ست

17. ز غم گفتی که خسرو زنده چون ماند

18. دروغی گفته و خرسند مانده ست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در محفلی که خورشید اندر شمار ذره‌ست
* خود را بزرگ دیدن شرط ادب نباشد
شعر کامل
حافظ
* به چمن خرام و بنگر بر تخت گل که لاله
* به ندیم شاه ماند که به کف ایاغ دارد
شعر کامل
حافظ
* برخیز طبیبا که دل‌آزرده‌ام امروز
* بگذار مرا، کز غم او مرده‌ام امروز
شعر کامل
هلالی جغتایی