امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1555

1. دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برون

2. همچو طاووسی که از خلد برین آمد برون

3. قامت زیبا و رویی چون بهار آراسته

4. راستی گویی که سرو راستین آمد برون

5. او میان مطلق ندارد، این که می بینیم چیست؟

6. تار مویی کز دو زلف عنبرین آمد برون

7. نازنینا، تا میان خویش بنمایی مرا

8. ز انتظام دیده باریک بین آمد برون

9. چون سخن می گویی، از روی تو می گوید سخن

10. صورتی کز خامه نقاش چین آمد برون

11. تا بدید انگشترین لعل تو، خسرو، پدید

12. دیده را آب از لب انگشترین آمد برون


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به آب چشم بگویش که از زمان فراق
* شدست روز سیاه و شدست مو کافور
شعر کامل
مولوی
* ناصحا سودای بدخویی چنین می داردم
* ورنه کس هرگز چنین رسوا نخواهد خویش را
شعر کامل
جامی
* همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
* آه از این راه که باریک تر از موی تو بود
شعر کامل
فروغی بسطامی