امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 159

1. مرا از روی خوبان، قبله پیش است

2. مسلمانان، ندانم کاین چه کیش است

3. بزن سنگ، ای ملامت گو، ز هر سو

4. که ما را چشمهای عقل پیش است

5. نگنجد جان درون سینه عشق

6. نگنجد غم که او هم زان خویش است

7. به خون گرم دل پیوست با یار

8. بس، ای گریه که می وصل سریش است

9. بهم دردی توان گفتن غمش، زآنک

10. دو هیزم چون بهم شد سوز بیش است

11. چو مرهم هست خاک ره، چه رنجم

12. که چشم از سودن راه تو ریش است

13. به استقبال روزی می کشد دل

14. بزن، ای کافر، ار تیری به کیش است

15. خطت نارسته در جان می خلد، زانک

16. لبالب انگبینت پر ز نیش است

17. مگو خسرو که عشقم آشنا شد

18. حذر، کان آشنایی گرگ و میش است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو خواهی که پیدا کنی گفت‌وگوی
* بباید زدن سنگ را بر سبوی
شعر کامل
فردوسی
* گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا
* بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جاست
شعر کامل
مولوی
* هر سبزه که روید از گل او
* آن سبزه به رنگ زعفران است
شعر کامل
وحشی بافقی