امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1677

1. کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو

2. جایی که آن کمند شود پای بند تو

3. آموخت چشمهای مرا گریه های تلخ

4. در دیده خنده های لب نوشخند تو

5. شویم ز گریه روی زمین را که هست حیف

6. کافتد به خاک سایه سرو بلند تو

7. ای پندگو که گوییم از عشق او بخیز

8. چون دل به جای نیست، چه خیزد ز پند تو

9. تا کی هنوز در دلت از خسته غبار

10. کز خون دل نشاند غبار سمند تو

11. دل تنگیم بکشت، مفرمای عیب اگر

12. تنگ است این قبا به تن ارجمند تو

13. دلهاست آخر این، نه سپند، اینچنین مسوز

14. یک پند من به گوش کن، ای من سپند تو

15. گو تا به روح من کند از بعد مردنم

16. کش گر بود نصیبه ز حلوای قند تو

17. گرد آر زلف را که ز عالم برون گریخت

18. خسرو هنوز می نجهد از کمند تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
* همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت
شعر کامل
حافظ
* بی تو گفتم که صبر پیشه کنم
* گفتم امّا نمی توانم کرد
شعر کامل
جامی
* سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر می‌رود
* صوفی گران جانی ببر ساقی بیاور جام را
شعر کامل
سعدی