امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1724

1. ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ریخته

2. افسون چشم کافرت زینگونه صد خون ریخته

3. تا هر که باشد یار تو، بیخود شود در کار تو

4. ای زیر لب گفتار تو در باده افیون ریخته

5. ای آنکه گردون چند گه می داشت در خونم نگه

6. زین هر دو چشم روسیه شد اینک اکنون ریخته

7. نی سرو، ای شاخ رطب، کان قامت زیباسلب

8. از نقره خام، ای عجب، نخلی ست موزون ریخته

9. هر جا که اشکم تاخته آهم علم افراخته

10. هامون ز دریا ساخته، دریا به هامون ریخته

11. خواهم بپرم بر سما کز جور تو گردم رها

12. صد گونه باران بلا گردد ز گردون ریخته

13. ای کرده خسرو را زبون هرگز نپرسیده که چون

14. خون کرده دل را در درون وز دیده بیرون ریخته


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز چشمم لعل رمانی چو می‌خندند می‌بارند
* ز رویم راز پنهانی چو می‌بینند می‌خوانند
شعر کامل
حافظ
* طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
* غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم
شعر کامل
وحشی بافقی
* من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
* جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست
شعر کامل
سعدی