غزل شمارهٔ 1751
1. به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی راه
2. وگر ز عقل گذشتی، بگوی بسم الله
3. هزار بار به گوش دلم رسید از غیب
4. که عشوه راهنمایست و عقل مانع راه
5. وگر به سلسله عشق مبتلا شده ای
6. برو به میکده وز پیر دیر همت خواه
7. به یک پیاله رهاند ز بند عقل ترا
8. من آزموده ام ار نشنوی، مرا چه گناه
9. بیا به مجلس رندان و بر کف ساقی
10. قران چشمه خورشید بین به یک شبه ماه
11. مجو مجو قدح باده در جهان، خسرو
12. که آب بوالهوسان ریخت حب منصب و چاه
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده