امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1775

1. فریاد کاندر شهر ما خون می کند عیاره ای

2. شوخی کشی غارتگری مردم کشی خونخواره ای

3. او می رود جولان زنان بر پشت زین وز هر طرف

4. نظارگی در روی او حیران و خوش نظاره ای

5. من چون توانم دیدنش آخر به چشم مردمان

6. کز چشم خود در غیرتم بر آنچنان رخساره ای

7. دارد لب شیرین او کاری ز دندان کسی

8. کان هست جان پاره ام یا هست از جان پاره ای

9. امشب خیال از صبر من می کرد پرسش گونه ای

10. گفتم «چه پرسی حال او، سرگشته آواره ای »

11. از چیست، ای شاخ جوان، بر ما فروناید سرت؟

12. آخر چه کم گردد ز تو، گر برخورد بیچاره ای

13. در دیده خسرو نگر ز اشک و خیال روی تو

14. ماهیت در هر گوشه ای بر هر مژه سیاره ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را
* به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
شعر کامل
حافظ
* خداوند بهرام و کیوان و هور
* خداوند فر و خداوند زور
شعر کامل
فردوسی
* به رغم زال سیه شاهباز زرین بال
* در این مقرنس زنگاری آشیان گیرد
شعر کامل
حافظ