امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1803

1. مرا زان میر خوبان نیست روزی

2. گدایان را ز شاهان نیست روزی

3. به سنگی چون سگان خرسندم از دور

4. گرم چوبی ز دربان نیست روزی

5. ز من زایل کن، ای جان، زحمت خویش

6. چو درمانت ز جانان نیست روزی

7. رو، ای اسکندر، از همراهی خضر

8. ترا چون آب حیوان نیست روزی

9. به حیله چند بتوان زیست آخر

10. تنی دارم کش از جان نیست روزی

11. هوس بردم به رویش، گفت بختم

12. شما را از گلستان نیست روزی

13. دل و جان و خرد بردی، ترا باد

14. مرا باری از ایشان نیست روزی

15. ز دردت باد روزی مند جانم

16. به دردی کش ز درمان نیست

17. چه سود از گریه خسرو در این غم؟

18. چو کشتش را ز باران نیست روزی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یک جهان شوخی به یک عالم حیا آمیختند
* کان دو رعنا نرگس از بستان حسن انگیختند
شعر کامل
محتشم کاشانی
* زین آتش نهفته که در سینه من است
* خورشید شعله‌ایست که در آسمان گرفت
شعر کامل
حافظ
* پنجهٔ تاک ز سرمای سحر می‌لرزد
* لاله از بهر همین کرده فروزان منقل
شعر کامل
وحشی بافقی