غزل شمارهٔ 1944
1. در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، هوسی
2. با سگ کوی تو گفتم که برآرم نفسی
3. بر درت حلقه چو زنجیر درم بهر درای
4. ناله ها کردم و فریاد چو بانگ جرسی
5. نشدی ملتفت حال من، ای عمر عزیز
6. هرگز این خواری و زاری نکشیده ست کسی
7. حلقه زلف سمن سای تو در دور قمر
8. فتنه پیدا کند و غارت و آشوب بسی
9. سر به سر با سگ کوی تو نهاده خسرو
10. چون به پابوس تو، ای جان، نشدش دسترسی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده