غزل شمارهٔ 1952
1. مردانه می کشد به جفایم ستمگری
2. تا میرم و دگر ندهم دل به دیگری
3. راحت بود سیاست آن کس که بایدش
4. از غمزه دور باشی و از ناز خنجری
5. گفتم که دوش با تو نشستیم، راست است
6. بر خویش بسته ام به هوس خواب دیگری
7. از غم مگر ز وادی هجر استخوان بود
8. کز کعبه امید بیاید کبوتری
9. ماییم و خواب و بازوی آن یار زیر سر
10. وه کی نهد تو در خم بازوی ما سری
11. کی ره کند به کلبه ما چون تو آفتاب
12. ما ناخدای باز کند ز آسمان دری
13. یارب حلال خواب خوش، ار چه شبی ز غم
14. روزی نبود پهلوی ما را ز بستری
15. خسرو به سایه ای ز درخت تو قانع است
16. آن دولت از کجا که به دست افتدش بری
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده