غزل شمارهٔ 1988
1. سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی گنه
2. از چشم خود می بینم این ای روی چشم من سیه
3. در کشتن بیچارگان تعجیل کم فرمای زانک
4. گر هست جانی در تنم بهر تو می دارم نگه
5. زینسان مکش از دست من پیش زنخدان زلف را
6. زان رو که بس مشکل بود بی ریسمان رفتن به چه
7. گر از ارادت رو نهم بر راه تو عیبم مکن
8. کز ابتدا دولت مرا کر دست زین سو ره به ره
9. این اشک خسرو هیچگه بر روی او ساکن نشد
10. یعنی عجب باشد اگر آب ایستد بر روی گه
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده