امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1991

1. رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری

2. پس ازین ما و لب جوی و رخ سیم بری

3. از پی آنکه در آیند بهشتی رویان

4. باغ گویی که گشادست ز فردوس دری

5. نیکویان در چمن و دیده نرگس بر گل

6. با چنان چشم، دریغا که ندارد نظری

7. غنچه گر دعوی مستوری و مستی می کرد

8. بعد از آن بینیش از دست صبا جامه دری

9. تو و صحن چمن، ای مرغ و من و کوی کسی

10. که ترا هست به گل عشق و مرا با شکری

11. بلبل از تیزی آواز جگرها بشکافت

12. مرده باشد که ندارد ز جراحت اثری

13. سرو را فاخته می گفت که سرسبز بمان

14. گر چه از شاخ جوانیت نخوردیم بری

15. خسرو این سکه گفتار که در مدح تو زد

16. غرض اخلاص تو بودست نه سیم و نه زری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نه چنان گشت پریشان دل صد پاره من
* که به شیرازه آن زلف توان بست به هم
شعر کامل
صائب تبریزی
* در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
* مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
شعر کامل
حافظ
* غافل مشو ز عمر که ساکن نمی شود
* سیل عنان گسسته اقامت پذیر نیست
شعر کامل
رهی معیری