امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 238

1. زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ست

2. بر دل من همه درهای خرد در بسته ست

3. مژه ها آخته چشمش، به چه سان زنده رهم

4. من ازان ترک که صد دشنه و خنجر بسته ست

5. ابلهی باشد بیم سر و لاف باری

6. با سواری که به فتراک بسی سر بسته ست

7. زیب اگر آنست که بر قامت او دیدم، باغ

8. تهمتی بیهده بر سرو و صنوبر بسته ست

9. روزی آن نرگس پر خواب به رویم بگشاد

10. مردمی نیست که بر غمزدگان در بسته ست

11. مرد حاجی به بیابان و خبر کی دارد

12. کعبه زان نامه که بر پای کبوتر بسته ست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتمش سوختم از عشق تو تعجیل مکن
* گرچه عمری و بُوَد عادت عمر استعجال
شعر کامل
جامی
* گر نکوکاران رخ چون ارغوان آرند پیشت
* من نمی‌آرم بغیر از اشکهای ارغوانی
شعر کامل
اوحدی
* در خرابات مغان نور خدا می‌بینم
* این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم
شعر کامل
حافظ