امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 26

1. وه که سوز درونم خبری نیست ترا

2. در غمت مردم و با من نظری نیست ترا

3. بر سر کوی تو فریاد که از راه وفا

4. خاک ره گشتم و بر من گذری نیست ترا

5. دارم آن سر که سرم در سر و کار تو شود

6. با من دلشده هر چند سری نیست ترا

7. دیگران گر چه دم از مهر و وفای تو زنند

8. به وفای تو که چون من دگری نیست ترا

9. خسروا، ناله و فریاد به جایی نرسد

10. یارب، این گریه خونین اثری نیست ترا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
* من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* تن اگر بیمار شد بر سر میاریدم طبیب
* ای عزیزان کار تن سهل است فکر دل کنید
شعر کامل
جامی
* به سایه خفته بدم دی که یارم آمد و گفت
* چه خفته ای که رسید آفتاب در سایه
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی