امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 450

1. اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسون آرد

2. با آسوده را کز دست بیخوابی زبون آرد

3. مرا باری برآمد جان ازین جان درون مانده

4. کسی باشد که دل بشکافد و او را برون آرد

5. گله از باد می کردم که نارد زو بجز گردی

6. به دیده آرزومندم که آن دولت کنون آرد

7. ز بس دلها که ماند آویخته در زلف مشکینش

8. گهی زو بوی مشک آرد صبا، گه بوی خون آرد

9. مرا گویند سودا و جنون آرد رخ نیکو

10. به جان درمانده ام، ای کاش، سودا و جنون آرد

11. ز بهر آزمودن را چنان دیدم، سزد آن دم

12. مبادا هیچ دشمن را دل اندر آزمون آرد

13. نمودی سیرم و کشتی، ولی از تشنگی مرده

14. به یکبار آنچنان بد شربتی را تاب چون آرد

15. به جای جوی شیر از چشم خسرو جوی خون آید

16. چو فرهاد ار ز خانه رو به کوه بیستون آرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون ترک من سپاه حبش بر ختن زند
* از مشک سوده سلسله بر نسترن زند
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* کفر و دین روشن ضمیران را نمی سازد دو دل
* کی شود شبنم دورو، گر بر گل رعنا نشست؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* او را به چشم پاک توان دید چون هلال
* هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست
شعر کامل
حافظ