غزل شمارهٔ 490
1. من بنده آن روی که دیدن نگذارند
2. دیوانه زلفی که کشیدن نگذارند
3. از تشنگیم شعله زنان سینه و از دور
4. شربت بنماید و چشیدن نگذارند
5. چون زیستنی نیستم، ار بینم و ار نی
6. ای دوست، چه وقت است که دیدن نگذارند؟
7. صد دیده و دل منتظر تیر تو، فریاد
8. کش با من بیچاره رسیدن نگذارند
9. یارب، چه عذابی ست برین مرغ گرفتار؟
10. بسمل نپسندند و پریدن نگذارند
11. گفتم سخنی بشنوم و جان دهم اکنون
12. محروم بمیرم، چو شنیدن نگذارند؟
13. صد چاک شده سینه و صد پاره شده دل
14. این بی خبران جامه دریدن نگذارند
15. امروز صبا از جگرم بوی گرفته ست
16. زنهار کزان سوش وزیدن نگذارند
17. صد خار جفا خورد ز هجران تو خسرو
18. آه، ار گلی از روی تو چیدن نگذارند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده