امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 507

1. سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد

2. این نازکی اندر گل و شمشاد نباشد

3. چون تو خوشی، ای دوست، به ویرانی دلها

4. آبادتر آن سینه که آباد نباشد

5. غمها خورم و ناله به گوشت نرسانم

6. کاسوده دلان را سر فریاد نباشد

7. گفتی که سرت خاک کنم بر سر این کو

8. ای خاک بر آن سر که بدین شاد نباشد

9. آن روز مبادا که کنم از تو فراموش

10. هر چند که روزیت ز من یاد نباشد

11. معذور همی دارمت، از جور کنی، زانک

12. در مذهب خوبان روش داد نباشد

13. مگریز ز درماندگی جان اسیران

14. کانجا که تو باشی، دلی آباد نباشد

15. طعنه مزن، ای زاهد، اگر توبه شکستم

16. صد توبه کند عاشق و بنیاد نباشد

17. جان بر تو فرستم که ازان سوی که دل رفت

18. در بردن اگر کاهلی از باد نباشد

19. هر چند که خسرو به سخن می نبرد دل

20. چون نرگس جادوی تو استاد نباشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل ز قید جسم چون آزاد گردد وا شود
* چون حباب از خود کند قالب تهی دریا شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق
* داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم
شعر کامل
حافظ
* هر خم زلف تو یک جمع پریشان دارد
* وه که این سلسله صد سلسله جنبان دارد
شعر کامل
فروغی بسطامی