امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 572

1. گهیت از آشنایان یاد ناید

2. چنین بیگانه بودن هم نشاید

3. که داد آن بخت خوش روزی که ما را

4. ز در همچون تو خورشیدی در آید

5. شبم کابستن است از قید اندوه

6. نپندازم کزو صبحی برآید

7. مخوان در بوستان و باغم، ای دوست

8. که آنجا هم دلم کم می گشاید

9. زبانی می دهم دل را، ولیکن

10. نهد بر جان ز دیده چند باید

11. مرا گفتی که جان می باید از تو

12. من بیچاره را دیگر چه باید

13. سر آن ناز بازی کردم، ای باد

14. که مرگ من ترا بازی نماید

15. رهی بنما که نتوان زیست بی تو

16. ولیکن خویش را می آزماید

17. نگیرد جز گرفتاران دل را

18. غزلهایی که خسرو می سراید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دست کوتاه ز دامان گل و پا در گل
* حال خار سر دیوار گلستان داریم
شعر کامل
صائب تبریزی
* به خون تپیده ز بازوی قاتلی تن من
* که منتی است ز شمشیر او به گردن من
شعر کامل
فروغی بسطامی
* بغیر اشک که راه نگاه من بندد
* که دیده قافله ای چشم راهزن بندد؟
شعر کامل
صائب تبریزی