امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 614

1. شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان بشکند

2. از چشم طوفان بار من، از گریه طوفان بشکند

3. هر لحظه زد غم حاصلم در خاک و در خون منزلم

4. آن روزنی کاندر دلم از غمزه پیکان بشکند

5. گر عاشقان را از ستم بشکست، او را عیب نیست

6. امیدوارم کان صنم ما را بدینسان بشکند

7. با آنکه زو دلخسته ام خود را بر او بر بسته ام

8. چون عهد او را بشکسته ام خواهم که پیمان بشکند

9. زان سنگ جان ممتحن مسکین دل بی سنگ من

10. آن شوخ را از سنگ محن جز جوهر جان بشکند

11. خسرو به جست جوی او، آید همیشه سوی او

12. پایش اگر در کوی او دست رقیبان بشکند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست
* در میان این و آن فرصت شمار امروز را
شعر کامل
سعدی
* مشکل است از مردم آزاده دل برداشتن
* از صنوبر کی به افشاندن فتد دل بر زمین؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* ز ترک تنگ چشمی مردمی صائب طمع دارم
* که تلخ افتاده چون بادام کوهی دیده تنگش
شعر کامل
صائب تبریزی