امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 652

1. دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد

2. جان گریبان پاره کرد و خویش را بر باد داد

3. ترسم از پرده برون افتم چو گل، کاین باد صبح

4. زان گلستانها که روزی با تو بودم یاد داد

5. جز خرابی نامد اندر جانم از بنیاد عشق

6. گر چه هر دم دیده خون تو درین بنیاد داد

7. پیش ازین اباد بود این دل که مستی در رسید

8. وین صلای صوفیان در خانه آباد داد

9. مشنو، ای حاکم، ز ما دعوی خون بر یار خویش

10. کشتگان عشقبازی را نشاید داد داد

11. چون نوازد خوبرو آنگه کشد، خود فتنه بود

12. ساغر شیری که شیرین بر کف فرهاد داد

13. من نشسته هر دم و از دیده خون پیش افتدم

14. بین دل خون گشته خسروا را چه پیش افتاد داد؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز
* همه شب ذکر تو می‌رفت و مکرر می‌شد
شعر کامل
سعدی
* از هر چه می‌رود سخن دوست خوشترست
* پیغام آشنا نفس روح پرورست
شعر کامل
سعدی
* روی خندان تو تا انجمن آرا گردید
* خنده شد گوشه نشین در لب شیرین دهنان
شعر کامل
صائب تبریزی