امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 788

1. ای که بر من جور تو بسیار شد

2. زاریم بشنو که کارم زار شد

3. من که اندر سر جنونی داشتم

4. خاصه سودای تو با آن یار شد

5. تا لبت بر نقطه جان خط کشید

6. نقطه جان من از پرگار شد

7. تا تو دست و پا نهادی حسن را

8. نیکوان را دست و پا بیکار شد

9. دوش پنهان می کشیدم زلف تو

10. چشم مستت ناگهان بیدار شد

11. از عزیزی مردم چشم منی

12. گر چه در چشم تو مردم خوار شد

13. خسرو از ابروی خود سازد کمان

14. پس به پیش خسرو خاور کشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جهان را چنین است ساز و نهاد
* ز یک دست بستد به دیگر بداد
شعر کامل
فردوسی
* شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد
* قدر یک ساعته عمری که در او داد کند
شعر کامل
حافظ
* بگذشت مه روزه عید آمد و عید آمد
* بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد
شعر کامل
مولوی