امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 801

1. هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید

2. در همه بستان خاک مهرگیایی ندید

3. رسم قلندر خوش است بی سرو پا زیستن

4. کار جهان را کسی چون سرو پایی ندید

5. مرد ز عقد کسان در مرادی نیافت

6. اهل ز نقد خسان کاه ربایی ندید

7. هم نفسان را خرد بیخت به غربال صدق

8. در دل ویران شان گنج وفایی ندید

9. تیرگی حال خویش پیش که روشن کنم؟

10. چون دلم از دوستان هیچ صفایی ندید

11. بی غمی از کام دل هیچ نصیبم نداد

12. شبپره از آفتاب هیچ ضیایی ندید

13. از چه ادب می کند چرخ مرا، چون ز من

14. دور گناهی نگفت، دهر خطایی ندید

15. خواست شکایت کند دل ز جفاهای عشق

16. همت ما را در آن عقل رضایی ندید

17. دولتی عقبی، سزاست، گر چو منی را نجست

18. محرم سلطان، رواست، گر به گدایی ندید

19. صورت مقصود خویش دیده ندیدی، و لیک

20. آینه بخت را آه که جایی ندید

21. سینه خسرو ز غم غنچه صفت خون گرفت

22. کز چمن روزگار برگ و نوایی ندید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه
* مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه
شعر کامل
حافظ
* گر چه زندانی است دست خالیم در آستین
* کارساز عالمی از همت مردانه ام
شعر کامل
صائب تبریزی
* با صدهزار جام می سرخ مشکبوی
* با صدهزار برگ گل سرخ کامگار
شعر کامل
منوچهری