امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 816

1. من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد

2. زین فتنه ها دلم را بسیار یاد باشد

3. بگذشت دی به شادی و امروز نامرادی

4. آری نه کارها را دایم مراد باشد

5. نزلی دگر طلب کن، ای دل، ز کویش ایرا

6. در شهر عشقبازان غم خانه زاد باشد

7. آید به عشق پیدا مردی که غازیان را

8. میدان تیغ بازی میدان داد باشد

9. ای دوست، چند سوزی کاخر چرا خوری غم؟

10. آن کیست کو نخواهد پیوسته شاد باشد؟

11. گر تو خوشی به خونم، من خویش را بسوزم

12. جایی که آب نبود، روزی که باد باشد

13. گفتی که پیش هر کس چندین مگیر نامم

14. این زار مانده دل را کی ایستاد باشد

15. تعلیم نیست حاجت غم را به سینه خستن

16. در استخوان شکستن گرگ اوستاد باشد

17. ترسم به نامرادی جان در دهم به عشقت

18. گر پیش تو بمیرم آن هم مراد باشد

19. چون شاهد است ساقی، یکسو نهیم توبه

20. در کوی بت پرستان تقوی فساد باشد

21. بسم الله آنچه خواهی، فرمای، خسرو اینک

22. فرمان دوستان را بر جان مفاد باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فراش خزان ورق بیفشاند
* نقاش صبا چمن بیاراست
شعر کامل
سعدی
* با خیال یار در یک پیرهن خوابیده ام
* بر ندارد سر زبالین هر که بیدارم کند!
شعر کامل
صائب تبریزی
* عقل را با عشق خوبان طاقت سرپنجه نیست
* با قضای آسمانی برنتابد جهد مرد
شعر کامل
سعدی