امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 870

1. دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود

2. دل پاره گشت و درد تو زائل نمی شود

3. مه می شود مقابل روی تو هر شبی

4. یک روز با رخ تو مقابل نمی شود

5. رویم زر است و بر در تو خاک می کنم

6. وصل تو کیمیاست که حاصل نمی شود

7. شد اشک من حمایل گردون ز دست تو

8. دستم به گردن تو حمایل نمی شود

9. بنشسته ام به غم که ز عشق تو خاستن

10. با آنکه جان همی شودم، دل نمی شود

11. دل منزل غم آمد و از رهزنان هجر

12. یک کاروان صبر به منزل نمی شود

13. خسرو در اوفتاد به غرقاب آرزو

14. چون کشتی مراد به ساحل نمی شود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خوشا دردی که از چشم بداندیشان نهان باشد
* خوشا چاکی که چون خرما به جیب استخوان باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* با کمال تو فلک یک نقطه است
* با وقار تو زمین یک خردل
شعر کامل
انوری
* گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
* گفت با این همه از سابقه نومید مشو
شعر کامل
حافظ