غزل شمارهٔ 98
1. ساقیا، پیش آر جام با صفای خویش را
2. روی ما بین و به ما ده رونمای خویش را
3. کف چو گنبدها کند هر دم صلای نوش کو
4. تا زهر گنبد صدا یابی صلای خویش را
5. کبک رفتارا، یکی بخرام و پا بر لاله سای
6. بی حنا کن لعل پای لاله سای خویش را
7. دی شدی در باغ و گل از بهر گرد افشاندنت
8. کرد صد پر کاله دامان قبای خویش را
9. هر طرف بهر مبارک باد نوروز بهار
10. می فرستد گل به کف کرده صبای خویش را
11. کبک کهساری، برو ای لاله، بر هر تیغ کوه
12. گام چندان زد که پر خون کرد پای خویش را
13. یک دم امروز از چمن ما را به مجلس راه ده
14. تا ستانیم از تو جام با صفای خویش را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده