انوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 211

1. کارم به جان رسید و به جانان نمی‌رسم

2. دردم ز حد گذشت و به درمان نمی‌رسم

3. ایمان و کفر نیست مرا در غمش که من

4. در کار او به کفر و به ایمان نمی‌رسم

5. راهیست بی‌کرانه غم عشقش و مرا

6. چون پای صبر نیست به پایان نمی‌رسم

7. یاریست بس عزیز به ما زان نمی‌رسد

8. صیدیست بس شگرف بدو زان نمی‌رسم

9. گوید به ما ز حرمت ماکم همی رسی

10. حرمت بهانه‌ایست ز حرمان نمی‌رسم

11. سلطان عشق او چو دلم را اسیر کرد

12. معذورم ار به خدمت سلطان نمی‌رسم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست
* دوستان معذور داریدم که پایم در گلست
شعر کامل
سعدی
* جان عشاق سپند رخ خود می‌دانست
* و آتش چهره بدین کار برافروخته بود
شعر کامل
حافظ
* طلسمی که ضحاک سازیده بود
* سرش به آسمان برفرازیده بود
شعر کامل
فردوسی