غزل شمارهٔ 236
1. دل بدادیم و جان نمیخواهیم
2. خلوتی جز نهان نمیخواهیم
3. از نهانی که هست خلوت ما
4. پای دل در میان نمیخواهیم
5. خدمت تو مرا ز جان بیش است
6. شاید ار زانکه جان نمیخواهیم
7. هستی جان و دل خصومت ماست
8. هستی هر دوان نمیخواهیم
9. با تو بوی وجود جان نه خوشست
10. لقمه بر استخوان نمیخواهیم
11. من و معشوقه و بر این مفزای
12. زحمت دیگران نمیخواهیم
13. گر بود شیشهای نباشد بد
14. مطربی قلتبان نمیخواهیم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده