غزل شمارهٔ 249
1. ای باد صبحدم خبری ده ز یار من
2. کز هجر او شدست پژولیده کار من
3. او بود غمگسار من اندر همه جهان
4. او رفت و نیست جز غم او غمگسار من
5. بیکار نیستم که مرا عشق اوست کار
6. بییار نیستم چو غمش هست یار من
7. هرگونهای شمار گرفتم ز روز وصل
8. هرگز نبود فرقت او در شمار من
9. کو آن کسی که کرد شکایت ز روزگار
10. تا بنگرد به روز من و روزگار من
11. پرخون دل و کنار همی خوانم این غزل
12. بربود روزگار ترا از کنار من
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده