انوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 77

1. بتی دارم که یک ساعت مرا بی‌غم بنگذارد

2. غمی کز وی دلم بیند فتوح عمر پندارد

3. نصیحت‌گو مرا گوید که برکن دل ز عشق او

4. نمی‌داند که عشق او رگی با جان من دارد

5. دلم چون آبله دارد دگر عشق فدا بر کف

6. مگر از جان به سیر آمد دلم کش باز می‌خارد

7. مرا گوید بیازارم اگر جان در غمم ندهی

8. چگویی جان بدان ارزد که او از من بیازارد

9. نتابم روی از او هرگز اگرچه در غم رویش

10. مرا چرخ کهن هردم بلایی نو به روی آرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
* کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* ثابت و سیاره گردون من اشک است و داغ
* آه سردی کز جگر برخاست مهتاب من است
شعر کامل
صائب تبریزی
* برخیز طبیبا که دل‌آزرده‌ام امروز
* بگذار مرا، کز غم او مرده‌ام امروز
شعر کامل
هلالی جغتایی