شمارهٔ 270
1. با یکی مزاح و دو خنیاگر و سه تا حریف
2. دوش نزدیک من آمد آن پسر وقت سحر
3. پیشش آوردم شراب لعل چون چشم خروس
4. نزدش آوردم کمر بند مرصع از گهر
5. آن حریفان و ندیمانش به من کردند روی
6. کای بلاغت را بلاغ و وی بصارت را بصر
7. چون دهان نبود مر او را در کجا ریزد شراب
8. چون میان نبود مر او را در کجا بندد کمر
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده