غزل شمارهٔ 158
1. ایندم منم که بیدل و بییار ماندهام
2. در محنت و بلا چه گرفتار ماندهام؟
3. با اهل مدرسه چو به اقرار نامدم
4. با اهل مصطبه چه به انکار ماندهام؟
5. در صومعه چو مرد مناجات نیستم
6. در میکده ز بهر چه هشیار ماندهام؟
7. در کعبه چون که نیست مرا جای، لاجرم
8. قلاش وار بر در خمار ماندهام
9. ساقی، بیار درد و از این درد یک زمان
10. بازم رهان، که با غم و تیمار ماندهام
11. در کار شو کنون، غم کاری بخور، که من
12. از کار هر دو عالم بیکار ماندهام
13. کاری بکن، که کار عراقی ز دست رفت
14. در کار او ببین که: چه غمخوار ماندهام
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده