غزل شمارهٔ 246
1. نگارا، گر چه از ما برشکستی
2. ز جانت بندهام، هر جا که هستی
3. ربودی دل ز من، چون رخ نمودی
4. شکستی پشت من، چون برشکستی
5. چرا پیوستی، ای جان، با دل من؟
6. چو آخر دست، از من میگسستی
7. ز نوش لب چو مرهم میندادی
8. ز نیش لب چرا جانم بخستی؟
9. ز بهر کشتنم صد حیله کردی
10. چو خونم ریختی فارغ نشستی
11. اگر چه یافتی از کشتنم رنج
12. ز محنتهای من، باری، برستی
13. مرا کشتی، به طنز آنگاه گویی:
14. عراقی، از کف من نیک جستی!
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده