عراقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 284

1. نگویی باز: کای غم خوار چونی؟

2. همیشه با غم و تیمار چونی؟

3. کجایی؟ با فراقم در چه کاری؟

4. جدا افتاده از دلدار چونی؟

5. مرا دانی که بیمارم ز تیمار

6. نپرسی هیچ: کای بیمار چونی؟

7. نیاری یاد از من: کای ز غم زار

8. درین رنج و غم بسیار چونی؟

9. مرا گر چه ز غم جان بر لب آمد

10. نخواهی گفت: کای غم خوار چونی؟

11. تو گر چه بینیم غلتان به خون در

12. نگویی آخر: ای افگار چونی؟

13. سحرگه با خیالت دیده می‌گفت:

14. که هر شب با من بیدار چونی؟

15. خیالت گفت: کری نیک زارم

16. ز بهر تو، که هر شب زار چونی؟

17. سگ کویت عراقی را نگوید

18. شبی: کای یار من، بی یار چونی؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گهی زلفش پریشان می‌کند یک دشت سنبل را
* گهی رخسارش آتش می‌زند یک باغ نسرین را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* عشق آمد و عقل همچو بادی
* رفت از بر من هزار فرسنگ
شعر کامل
سعدی
* گفت و گو آیین درویشی نبود
* ور نه با تو ماجراها داشتیم
شعر کامل
حافظ