عراقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 62

1. با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟

2. با وصل کشتگانت هجران چه کار دارد؟

3. با محنت فراقت راحت چه رخ نماید؟

4. با درد اشتیاقت درمان چه کار دارد؟

5. گر در دلم خیالت ناید، عجب نباشد

6. در دوزخ پر آتش رضوان چه کار دارد؟

7. سودای تو نگنجد اندر دلی که جان است

8. در خانهٔ طفیلی مهمان چه کار دارد؟

9. دل را خوش است با جان گر زآن توست، یارا

10. بی‌روی تو دل من با جان چه کار دارد؟

11. بر بوی وصلت، ای جان، دل بر در تو مانده است

12. ورنه فتاده در خاک چندان چه کار دارد؟

13. با عشق توست جان را صد سر سر نهفته

14. لیکن دل عراقی با جان چه کار دارد؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ذره ذره کاندرین ارض و سماست
* جنس خود را هر یکی چون کهرباست
شعر کامل
مولوی
* چیست فزون از دو جهان شهر عشق
* بهتر از این شهر و دیاریم نیست
شعر کامل
مولوی
* ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد
* راست گویی به تن مرده روان بازآمد
شعر کامل
سعدی