عراقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 89

1. ناگه بت من مست به بازار برآمد

2. شور از سر بازار به یکبار برآمد

3. مانا به کرشمه سوی او باز نظر کرد

4. کین شور و شغب از سر بازار برآمد

5. با اهل خرابات ندانم چه سخن گفت؟

6. کاشوب و غریو از در خمار برآمد

7. در صومعه ناگاه رخش پرده برانداخت

8. فریاد و فغان از دل ابرار برآمد

9. آورد چو در کار لب و غمزه و رخسار

10. جان و دل و چشم همه از کار برآمد

11. تا جز رخ او هیچ کسی هیچ نبیند

12. در جمله صور آن بت عیار برآمد

13. هر بار به رنگی بت من روی نمودی

14. آن بار به رنگ همه اطوار برآمد

15. و آن شیفته کز زلف و قدش دار و رسن یافت

16. بگرفت رسن، خوش به سر دار برآمد

17. فی‌الجمله برآورد سر از جیب بزودی

18. هر دم به لباسی دگر آن یار برآمد

19. و آن سوخته کاتش همه تاب رخ او دید

20. زو دعوی «النار ولاالعار» برآمد

21. المنةلله که پس از منت بسیار

22. مقصود و مرادم ز لب یار برآمد

23. دور از لب و دندان عراقی همه کامم

24. زان دو لب شیرین شکر بار برآمد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا نقش خیال دوست با ماست
* ما را همه عمر خود تماشاست
شعر کامل
مولوی
* یعقوب اگر چاه زنخدان تو بیند
* بی خود فکند یوسف خود را به چه تو
شعر کامل
فروغی بسطامی
* شب فراق که داند که تا سحر چند است
* مگر کسی که به زندان عشق دربند است
شعر کامل
سعدی