عراقی_عشاق‌نامهفصل دهم (فهرست)

قسمت ششم-مثنوی

1. اگر، ای آرزوی جان که تویی

2. باز بینم تو را چنان که تویی

3. شوم از قید جسم و جان فارغ

4. به تو مشغول وز جهان فارغ

5. گر تو روزی به گفتن سخنی

6. التفاتی کنی به مثل منی

7. چون حدیث تو بشنود گوشم

8. رود از حال خویشتن هوشم

9. دیده را دیدن تو می‌باید

10. دیدنت گرچه شوق افزاید

11. بستهٔ عقل و هوش را زین پس

12. چشم جادو و خال شوخ تو بس

13. هر نفس چشم شوخت، از پی ناز

14. شیوهٔ تازه می‌کند آغاز

15. لبت آب حیات جان من است

16. شوق پیدا غم نهان من است

17. با لبت، کو حیات شد جان را

18. قدر نبود خود آب حیوان را

19. مشکن دل، چنان که عادت توست

20. که دلم مخزن محبت توست

21. نه فراغت به حسب حال منت

22. نه مجالی که بشنوم سخنت

23. گر به سالیت نوبتی بینم

24. بود احیای جان مسکینم

25. با تو بینم رقیب و من گذران

26. دیده بر هم نهاده، دل نگران

27. جان ما را تعلقی که به توست

28. با خود آورده‌ایم، آن ز نخست

29. هر چه دل را بدان نباشد آز

30. دیده فارغ بود ز دیدن باز

31. دل بخواهد که دیده را بیند

32. دیده حیران، که تا کجا بیند؟

33. اندران ره کزو نشان جویند

34. سر فدا کرده، ترک جان گویند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مزن بلبل دم از نسرین که در خلوتگه رامین
* چو ویس دلستان باشد نشاید نام گل بردن
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* روی از خدا به هر چه کنی شرک خالصست
* توحید محض کز همه رو در خدا کنیم
شعر کامل
سعدی
* اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
* گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
شعر کامل
حافظ