قسمت هشتم-مثنوی
1. جز حدیث تو من نمیدانم
2. خامشی از سخن نمیدانم
3. در کمند غم تو پا بستم
4. وز می اشتیاق تو مستم
5. دیدهٔ ما، اگر چه بینور است
6. لیک نزدیک بین هر دور است
7. ساکن است او، مگر تو بشتابی
8. در نیابد، مگر تو دریابی
9. گرچه ما خود نه مرد عشق توایم
10. لیک جویان درد عشق توایم
11. طالبان را ره طلب بگشای
12. راه مقصود را به ما بنمای
13. دل و دنیای خویش در کویت
14. همه دادم به دیدن رویت
15. یارب، این دولتم میسر باد
16. که به دیدار دوست گردم شاد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده