قسمت سوم-مثنوی
1. دیدهای پاک بین همی باید
2. تا که حسنش جمال بنماید
3. حسن جانان به جان توان دیدن
4. نه به هر دیده آن توان دیدن
5. ای که خوانی به عشق مغرورم
6. هیچ عیبم مکن، که معذورم
7. گر جمال بتم نظاره کنی
8. بدل سیب دست پاره کنی
9. گر تو شکل و شمایلش بینی
10. قد و گیسو حمایلش بینی
11. همچو من، دل اسیر او شودت
12. بت پرستیدن آرزو شودت
13. کیست کو را دو چشم بینا بود
14. پس رخ خوب او دلش نربود؟
15. هیچ کس دیدهٔ بصیر نداشت
16. که دل و جان به حسن او نگذاشت
17. از جمالش نمیشکیبد دل
18. میبرد عقل و میفریبد دل
19. آن لطافت که حسن او دارد
20. دل صاحبدلان به دام آرد
21. عشق رویش همی کند پیوست
22. حلقه در گوش عاشقان الست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده