اسدی توسیگرشاسپ نامه (فهرست)

شمارهٔ 71-درختی که هفت گونه بارش بود

1. به شهری رسیدند خرّم دگر

2. پُرآرایش و زیب و خوبی و فر

3. ز بیرونش بتخانه ای پر نگار

4. براو بی کران برده گوهر به کار

5. نهاده در ایوانش تختی ز عاج

6. بتی در وی از زرّ با طوق و تاج

7. درختی گشن رسته در پیش تخت

8. که دادی بّر از هفت سان آن درخت

9. ز انگور و انجیر و نارنج و سیب

10. ز نار و ترنج و بِه دلفریب

11. نه باری بدینسان به بار آمدی

12. که هر سال بارش دو بار آمدی

13. هر آن برگ کز وی شدی آشکار

14. بُدی چهره آن بت بر و بر نگار

15. ز شهر آن که بیمار بودی و سُست

16. چو خوردی از آن میوه گشتی درست

17. برو چون مهِ نو یکی داس بود

18. که تیزیش مانند الماس بود

19. کسی کاو شدی پیش آن بُت شمن

20. فدا کردی از بهر او خویشتن

21. بن داس در نوک شاخی دراز

22. ببستی و زی خود کشیدی فراز

23. فکندیش در حلق چون خم شست

24. به یک ره رها کردی آن گه ز دست

25. سرش را چو گویی برانداختی

26. چنین خویشتن را فدا ساختی

27. همان گاه بودی به یک زخم سخت

28. تنش بر زمین و سرش بر درخت

29. سپهدار با ویژگان سپاه

30. به دیدار آن خانه شد هم ز راه

31. بدید آن درخت نوآیین به بار

32. چو باغی پُر از گونه گون میوه دار

33. سرش سایه گسترده بر کاخ بر

34. بر از هفت گونه به هر شاخ بر

35. هم از کار آن داس بر خیره ماند

36. بر آن بت بنفرید و ز آن جا براند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت
* تا چه اندیشه کند رای جهان آرایت
شعر کامل
سعدی
* روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاریست
* که بر طرف سمن زارش همی‌گردد چمان ابرو
شعر کامل
حافظ
* غصه ام خیزد، کای دل، سخن صبر کنی
* وه چرا گویی از آن چیز که نتوانی کرد؟
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی