عطار_اسرارنامهبخش دهم (فهرست)

شمارهٔ 4-الحکایه و التمثیل

1. شنود آن روستایی این سخن راست

2. که عنبر فضله گاوان دریاست

3. گوی پر آب اندر ده فرو کرد

4. بیامد از خزی گاوی درو کرد

5. همه سرگین گاو از آب برداشت

6. بدان عنبر فروش آمد که زرداشت

7. بدوگفت این ز من بستان بده زر

8. کزین بهتر نبینی هیچ عنبر

9. چو مرد آن دید گفتا سر بره آر

10. که این ریش ترا شاید نگه دار

11. چو هر کس پادشاه ریش خویش است

12. چو توشه را چنین عنبر بریش است

13. چوریشت دید گاو این عنبرت داد

14. بریش از کون گاو این عنبرت باد

15. تو گر با حق بشب در رازگویی

16. دگر روز آن بفخری باز گویی

17. مکن گر بنده طاعت بهایی

18. که آن شرکی بود اندر خدایی

19. چو تو بفروختی طاعت بصد بار

20. یقین میدان که حق نبود خریدار

21. ریا و عجب کوه آتشین است

22. نمی‌دانی که کوه دوزخ اینست

23. اگر تو طاعت ابلیس کردی

24. چو عجب آری در آن ابلیس گردی

25. جویی عجب تو گر طاعت جهانیست

26. مثال آتشی در پنبه دانیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حیف فرهاد که با آنهمه شیرین کاری
* شد به خواب عدم از تلخی افسانه عشق
شعر کامل
صائب تبریزی
* گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
* گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
شعر کامل
حافظ
* دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
* ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد
شعر کامل
حافظ