عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 139

1. ای زلف تو دام و دانه خالت

2. هر صید که می‌کنی حلالت

3. خورشید دراوفتاده پیوست

4. در حلقهٔ دام شب مثالت

5. همچون نقطی سیه پدیدار

6. بر چهرهٔ آفتاب خالت

7. دل فتنهٔ طرهٔ سیاهت

8. جان تشنهٔ چشمهٔ زلالت

9. از عالم حسن دایه لطف

10. آورده به صد هزار سالت

11. رخ زرد و کبود جامه خورشید

12. سرگشتهٔ ذرهٔ وصالت

13. تو خفته و اختران همه شب

14. مبهوت بمانده در جمالت

15. تو ماه تمامی و عجب آنک

16. انگشت نمای شد هلالت

17. مرغی عجبی که می‌نگنجد

18. در صحن سپهر پر و بالت

19. چون در تو توان رسید چون کس

20. هرگز نرسید در خیالت

21. پی گم کردی چنانکه هرگز

22. کس پی نبرد به هیچ حالت

23. خواهد که بسی بگوید از تو

24. عطار ولی بود ملالت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در زلف تو دادند نگارا خبر دل
* معذورم اگر آمده‌ام بر اثر دل
شعر کامل
سنایی
* تن از درد لرزان چو از باد بید
* دل از جان شیرین شده ناامید
شعر کامل
فردوسی
* در همین زیتون و تین خواهد یقین شد آنکه هست
* طعم آن شیرینی مطلق بهر چیزی ضمین
شعر کامل
قاآنی