عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 145

1. ای پرتو وجودت در عقل بی نهایت

2. هستی کاملت را نه ابتدا نه غایت

3. هستی هر دو عالم در هستی تو گمشد

4. ای هستی تو کامل باری زهی ولایت

5. ای صد هزار تشنه، لب‌خشک و جان پرآتش

6. افتاده پست گشته موقوف یک عنایت

7. غیر تو در حقیقت یک ذره می‌نبینم

8. ای غیر تو خیالی کرده ز تو سرایت

9. چندان که سالکانت ره بیش پیش بردند

10. ره پیش بیش دیدند بودند در بدایت

11. چون این ره عجایب بس بی نهایت افتاد

12. آخر که یابد آخر این راه را نهایت

13. عطار در دل و جان اسرار دارد از تو

14. چون مستمع نیابد پس چون کند روایت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* وان قطرهٔ باران که برافتد به سمنبرگ
* چون نقطه سفیداب بود از بر طومار
شعر کامل
منوچهری
* چنینست کردار چرخ بلند
* به دستی کلاه و به دیگر کمند
شعر کامل
فردوسی
* مردم آخر همه مردند ز بیماری دل
* به امیدی که تو را بر سر بیمار آرند
شعر کامل
فروغی بسطامی