غزل شمارهٔ 247
1. قصهٔ عشق تو چون بسیار شد
2. قصهگویان را زبان از کار شد
3. قصهٔ هرکس چو نوعی نیز بود
4. ره فراوان گشت و دین بسیار شد
5. هر یکی چون مذهبی دیگر گرفت
6. زین سبب ره سوی تو دشوار شد
7. ره به خورشید است یک یک ذره را
8. لاجرم هر ذره دعویدار شد
9. خیر و شر چون عکس روی و موی توست
10. گشت نور افشان و ظلمتبار شد
11. ظلمت مویت بیافت انکار کرد
12. پرتو رویت بتافت اقرار شد
13. هر که باطل بود در ظلمت فتاد
14. وانکه بر حق بود پر انوار شد
15. مغز نور از ذوق نورالنور گشت
16. مغز ظلمت از تحسر نار شد
17. مدتی در سیر آمد نور و نار
18. تا زوال آمد ره و رفتار شد
19. پس روش برخاست پیدا شد کشش
20. رهروان را لاجرم پندار شد
21. چون کشش از حد و غایت درگذشت
22. هم وسایط رفت و هم اغیار شد
23. نار چون از موی خاست آنجا گریخت
24. نور نیز از پرده با رخسار شد
25. موی از عین عدد آمد پدید
26. روی از توحید بنمودار شد
27. ناگهی توحید از پیشان بتافت
28. تا عدد همرنگ روی یار شد
29. بر غضب چون داشت رحمت سبقتی
30. گر عدد بود از احد هموار شد
31. کل شیء هالک الا وجهه
32. سلطنت بنمود و برخوردار شد
33. چیست حاصل عالمی پر سایه بود
34. هر یکی را هستییی مسمار شد
35. صد حجب اندر حجب پیوسته گشت
36. تا رونده در پس دیوار شد
37. مرتفع چو شد به توحید آن حجب
38. خفته از خواب هوس بیدار شد
39. گرچه در خون گشت دل عمری دراز
40. این زمان کودک همه دلدار شد
41. هرکه او زین زندگی بویی نیافت
42. مرده زاد از مادر و مردار شد
43. وان کزین طوبی مشکافشان دمی
44. برد بویی تا ابد عطار شد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده