عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 274

1. کارم از عشق تو به جان آمد

2. دلم از درد در فغان آمد

3. تا می عشق تو چشید دلم

4. از بد و نیک بر کران آمد

5. از سر نام و ننگ و روی و ریا

6. با سر درد جاودان آمد

7. سالها در رهت قدمها زد

8. عمرها بر پیت دوان آمد

9. شب نخفت و به روز نارامید

10. تا ز هستی خود به جان آمد

11. وز تو کس را دمی درین وادی

12. بی خبر بود و بی نشان آمد

13. چون ز مقصود خود ندیدم بوی

14. سود عمرم همه زیان آمد

15. دل حیوان چو مرد کار نبود

16. چون زنان پیش دیگران آمد

17. دین هفتاد ساله داد به باد

18. مرد میخانه و مغان آمد

19. کم زن و همنشین رندان شد

20. سگ مردان کاردان آمد

21. با خراباتیان دردی کش

22. خرقه بنهاد و در میان آمد

23. چون به ایمان نیامدی در دست

24. کافری را به امتحان آمد

25. ترک دین گفت تا مگر بی دین

26. بوک در خورد تو توان آمد

27. دل عطار چون زبان دربست

28. از بد و نیک در کران آمد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بلبلان مست و مستان الست
* بر امید گل به گلزار آمدند
شعر کامل
مولوی
* شکر ایزد که به اقبال کله گوشه گل
* نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد
شعر کامل
حافظ
* زین گلستان عاقبت چون باد می باید گذشت
* بر درختی هر زمان چون تاک پیچیدن چرا
شعر کامل
صائب تبریزی