عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 317

1. دل ز جان برگیر تا راهت دهند

2. ملک دو عالم به یک آهت دهند

3. چون تو برگیری دل از جان مردوار

4. آنچه می‌جویی هم آنگاهت دهند

5. گر بسوزی تا سحر هر شب چو شمع

6. تحفه از نقد سحرگاهت دهند

7. گر گدای آستان او شوی

8. هر زمانی ملک صد شاهت دهند

9. گر بود آگاه جانت را جز او

10. گوش مال جان به ناگاهت دهند

11. لذت دنیی اگر زهرت شود

12. شربت خاصان درگاهت دهند

13. تا نگردی بی نشان از هر دو کون

14. کی نشان آن حرم گاهت دهند

15. چون به تاریکی در است آب حیات

16. گنج وحدت در بن چاهت دهند

17. چون سپیدی تفرقه است اندر رهش

18. در سیاهی راه کوتاهت دهند

19. بی‌سواد فقر تاریک است راه

20. گر هزاران روی چون ماهت دهند

21. چون درون دل شد از فقرت سیاه

22. ره برون زین سبز خرگاهت دهند

23. در سواد اعظم فقر است آنک

24. نقطهٔ کلی به اکراهت دهند

25. ای فرید اینجا چو کوهی صبر کن

26. تا ازین خرمن یکی کاهت دهند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آدمی مخفیست در زیر زبان
* این زبان پرده‌ست بر درگاه جان
شعر کامل
مولوی
* از سیاهی نامه اعمال خود را پاک کرد
* هر که زین ماتم سرا با موی چون کافور رفت
شعر کامل
صائب تبریزی
* بر چمن پیرا ز آزادی نمی گردیم بار
* از دل صد پاره باشد چون صنوبر رزق ما
شعر کامل
صائب تبریزی