عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 36

1. تا آفتاب روی تو مشکین نقاب بست

2. جان را شب اندر آمد و دل در عذاب بست

3. ترسید زلف تو که کند چشم بد اثر

4. خورشید را ز پردهٔ مشکین نقاب بست

5. ناگاه آفتاب رخت تیغ برکشید

6. پس تیغ تیز در تتق مشک ناب بست

7. گر چهرهٔ تو در نگشادی فتوح را

8. می‌خواست طرهٔ تو ره فتح باب بست

9. عالم که بود تیره‌تر از زلف تو بسی

10. روی تو کرد روشن و بر آفتاب بست

11. تا هست روی تو که سر آفتاب داشت

12. تا هست آب خضر که دل در سراب بست

13. یک شعله آتش از رخ تو بر جهان فتاد

14. سیلاب عشق در دل مشتی خراب بست

15. بس در شگفت آمده‌ام تا مرا به حکم

16. چشمت چگونه جست به یک غمزه خواب بست

17. در خط شدم ز لعل لبت تا دهان تو

18. از قفل لعل چو در در خوشاب بست

19. جادو شنیده‌ام که ببندد به حکم آب

20. وان بود نرگس تو که بر رویم آب بست

21. نقاش صنع را همه لطف تو بود قصد

22. بر گل نوشت نقش تو و بر گلاب بست

23. چون خیمهٔ جمال تو از پیش برفگند

24. از زلف عنبرین تو بر وی طناب بست

25. جانی که گشت خیمه‌نشین جمال تو

26. یکبارگی در هوس جاه و آب بست

27. مسکین فرید کز همه عالم دلی که داشت

28. بگسست پاک و در تو به صد اضطراب بست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرت گر بساید به ابر سیاه
* سرانجام خاک است ازو جایگاه
شعر کامل
فردوسی
* زهد با نیت پاک است، نه با جامهٔ پاک
* ای بس آلوده، که پاکیزه ردائی دارد
شعر کامل
پروین اعتصامی
* من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
* رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ